سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

نوشتار اول

در آموزش  شش مهارت زندگی به کودکان پیش دبستانی

 

 

  بدیهی است که تمام مربیان و آموزگاران  کودکان خصوصا ً در مقطع پیش دبستانی نقش مهمی در شکل گیری شخصیت اجتماعی ، آموزش و برخورد آنها نسبت به یادگیری در مقاطع دیگر آموزشی دارند . رسیدن هر کودک از خردسالی به بزرگسالی مانند سفری است طولانی و در این سفر راههای گوناگونی  در برابر هر کودک وجود دارد که پیمودن هر یک از این مسیرها او را به آینده ای منحصر به فرد خواهد رساند. هر یک از مربیان فرصت کوتاهی در این سفر در اختیار دارند تا روشنگر مسیر آینده کودکان باشند . کار با این کودکان راهنمای آنها به آینده است ، چگونگی رفتار امروز مربیان مهارتهایشان را شکل می دهد و برگزیدن مهارتهای اجتماعی ، احساس آنها  را در بقیه عمرشان رقم می زند . اگر هر یک از مربیان دید روشنی از هدف مورد نظر،که بدست آوردن مهارتهای لازم زندگی  کودکان است ، داشته باشند بسیار راحت تر راههای منتهی به مقصد در آموزش خردسالان  را بر می گزینند .

    کودکان بدون هیچ گونه پیش داوری نسبت به دنیا در این جهان چشم می گشایند و این محیط خانواده ، سطح زندگی و فرهنگ های گوناگون است که باورها و در نتیجه برخوردهای آنها را شکل می دهد مسلما کودکی  که در خانواده ای با سطح زندگی نسبتاً مرفه و پایدار به دنیا می آید با کودکی که در خانواده ای با سطح درآمد پائین و یا سطح  فرهنگی پائین و خانواده ای ناپایدار به دنیا می آید برخوردها و دیدگاه های کاملا متفاوتی نسبت به دنیای اطراف خود دارند. یکی زندگی را ماجرایی سرشار از امنیت و شادی و دیگری هر تجربه جدیدی را حاوی تهدید ، صدمه و ضربه در می یابد . هر بچه ای با مجموعه ی منحصر به فردی از عادات ، رسوم و مهارتهایی به مهدها و مدارس می آید که آنها را با نگاه کردن و شنیدن از اطرافیانش آموخته است . برخی از این آموخته ها نشٲت گرفته از مدلهای اجتماعی ای فاقد مهارت می باشند. در ضمن کودکان ممکن است فرصتی برای یادگیری از افراد لایق اجتماعی داشته باشند . برخی از این آموزشها عمدی هستند مثل ِاعمال تربیت مادربزرگ در خصوص نوه اش در ترغیب او به گفتن " متشکرم " ، یا سلام کردن و تعدادی غیر عمدی هستند مثل تجربه و عاداتی که  بچه ها برای رسیدن به اهدفشان کشف می کنند مانند جیغ و داد راه انداختن و یا بدخلقی کردن و در مواردی هم لبخند زدن .

     در این میان تعبیر یک مربی از رفتار کودک غالباً براساس فلسفه شخصی " درست یا غلط " خود اوست که  شکل می گیرد .  این باورها که ریشه ای عمیق دارند ، از هنجارهای فرهنگی ای که در آن بزرگ شده ایم برمی خیزند . هنجارهای فرهنگی را متغیرهای زیادی شکل می دهند از جمله : جائی که بزرگ شده ایم ، وضعیت اقتصادی زندگی  ، جنسیتمان ، تحصیلاتمان و ...  . برای اینکه بهترین عملکرد را نسبت به کودکان داشته باشیم ضروری است که  باورهای فرهنگی خود را برای خودمان شفاف کنیم .

    کودکان و والدینشان درست مانند آموزگاران ، در طیف وسیعی از هنجارهای فرهنگی قرار می گیرند به همین دلیل برای گرفتن بهترین نتیجه آموزش ، نه تنها باید ازفرهنگ خانوادگی کودک نوپا حمایت شود بلکه باید سعی کنیم او را با باورهای بقیه نیز آشنا کنیم .

    تمامی فعالیت های طراحی شده ، متن نمایشنامه ها و مداخله هایی که به جهت آموزشهای خاصِ مورد نظر مربی ها  انجام می گیرد در جهت حمایت از کودکان و خانواده اشان با هر شیوه فرهنگی تربیتی  برای دست یابی به اهداف زیر می باشد :

  • شناختن کودکان هم به عنوان یک فرد و هم به عنوان عضوی از یک گروه
  • ترویج مستقل بودن و وابستگی کودک در حد تعادل
  • کار کردن با کودکان به منظور متعادل کردن رفتارِ ابراز خود و احترام به بزرگترها
  • کمک به کودکان که میزان توانایی شان را درک نمایند و هدفمند سازی برخورد های ایشان با چالشهایشان .

     با این هدف گذاری اگر راهبردی مؤثر نبود و یا مورد تائید والدین با دیدگاه خاص قرارنگرفت لازم است  عمیق تر به آن نگاه کنید تا ببینید  آیا دلیل آن برخورد فرهنگی است ؟ اگر اینطور است فعالیت را تغییر دهید و یا به سادگی راه حل دیگری را جایگزین آن نمائید.

 

 

  برگرفته از کتاب :Beyond behavior management

The six life skills children need to thrive in today`s world

نوشته : Jenna Bilmes

ترجمه : دکتر شیوا باقری نیا