سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

چگونه فرزندمان را تشویق کنیم تا استقلال پیدا کند ؟

 

آیا راه هایی برای کاهش احساس وابستگی در کودکمان وجود دارد ؟ آیا برای کمک به آنان به منظور تبدیل شدن به انسان هایی که بتوانند خودشان تصمیم بگیرند ، راه هایی وجود دارد ؟

در این مطلب به مهارت هایی اشاره شده است که شما می توانید فرزندتان را تشویق کنید تا به خودش اتکا پیدا کند :

 

1 – به فرزندتان اجازه بدهید تا انتخاب کند .

در زندگی انتخاب های کوچکی وجود دارند که می توانند فرصت تصمیم گیری را در اختیار فرزندتان قرار دهند . اگر فرزندتان را مجبور به تصمیم گیری کنید در بزرگسالی در مواردی مانند انتخاب شغل ، ازدواج و ... با مشکل روبرو خواهد شد . برای ایجاد شرایط تصمیم گیری به عنوان مثال از او سوال کنید :

کدوم شلوار رو دوست داری ، شلوار خاکستری یا شلوار قرمز ؟

یه نصف لیوان آب پرتغال می خوای یا یه لیوان پر ؟

پنج دقیقه دیگه از اینجا می ریم ، می خوای یه بار دیگه سرسره بازی کنی یا تاب سوار بشی ؟

 

2 برای تلاش کودکتان احترام قائل شوید .

وقتی به تلاش کودک احترام بگذارید ، او شخصا شجاعت دست و پنجه نرم کردن با مشکلات را پیدا می کند . به عنوان مثال :

فرض کنید که فرزندتان می خواهد در شیشه مربا را باز کند و مدتی هم با در شیشه درگیر می شود اما موفق نمی شود که آن را باز کند . شما برای اینکه به او کمک کرده باشید می خواهید خودتان این کار را انجام دهید و به او می گویید : (( عزیزم ، شیشه مربا رو بده به من ، خودم بازش می کنم برات )) . در این جمله شما به تلاش فرزندتان احترام نگذاشته اید . می توانید از این جمله برای احترام به تلاش او استفاده کنید : (( بعضی وقت ها باز کردن در شیشه مربا سخته ، اگه با قاشق روی در اون ضربه زده بشه ، راحت تر باز میشه )) .

فرض کنید که فرزندتان زمان زیادی را مشغول حل کردن مسئله ریاضی اش است اما نمی تواند این کار را انجام دهد و شما هم برای کمک به او می گویید (( جمع کردن خیلی آسونه ، خودم بهت کمک می کنم )) . در این جمله شما به تلاش او برای حل کردن مسئله اش احترام نگذاشته اید . می توانید از این جمله مناسب برای احترام گذاشتن به تلاش کودکتان استفاده کنید : (( پیدا کردن راه حل مسئله گاهی سخته ، خوب داری تلاش می کنی می دونم موفق میشی)) .

 

3 – از فرزندتان زیاد سوال نپرسید . پرسش زیاد ، ممکن است دخالت در زندگی خصوصی باشد . بگذارید که کودکتان هر وقت خواست ، درباره آنچه دوست دارد با شما حرف بزند .

فرض کنید که فرزندتان از مدرسه به خانه آمده است و شما می خواهید درباره آن روز با خبر شوید در نتیجه وارد سوال کردن می شوید : (( معلمت از انشای تو خوشش اومد ؟ امتحان ریاضی ات خوب شد ؟ امروز بعد از ظهر کسی میاد که با تو بازی کنه ؟ نه ؟ چرا ؟ )) . به جای این سوالات افراطی ، بعد از آمدن فرزندتان به خانه می توانید از این جمله خلاصه استفاده کنید : (( سلام ، به خونه خوش اومدی عزیزم ، چه خبر؟)) .

 

4 وقتی فرزندتان از شما سوال می پرسد ، در ابتدا خود او را تشویق کنید تا جواب را پیدا کند . برای پاسخ دادن به پرسش های او عجله نکنید .

به عنوان مثال دخترتان از شما می پرسد : (( بابا ، بارون از کجا می یاد ؟)) و شما بلافاصله خودتان به او پاسخ می دهید : ((بارون از تبخیر شدن رطوبت به وجود می یاد . درحقیقت اون چیزی که اتفاق می افته اینه که...)) . بهتر است صبر کنید و به جای اینکه خودتان به سوال او پاسخ دهید اینطور بگویید : (( سوال جالبیه ، خودت چی فکر می کنی ؟ ))

فرض کنید که پسرتان از شما می پرسد : (( چرا مامان بزرگ هر هفته می یاد خونه ما ؟ )) . پاسخ نامناسب شما می تواند اینطور باشد : (( چون ما رو خیلی دوست داره و چون خونه اش به ما نزدیکه و ... )) .

می توانید اینطور او را تشویق کنید تا خودش جواب را پیدا کند ؟ (( خیلی خوبه که به این مسئله فکر کردی . می تونی خودت بگی که چرا مامان بزرگ هر هفته میاد اینجا ؟ ))

 

5 – فرزندتان را تشویق کنید تا از منابع خارج از خانه کمک بگیرد . به عنوان مثال :

فرزند: (( بابا ماهی قرمز من مریضه ، چی کار کنم ؟ ))

پدر: (( چطوره نظر فروشنده آلواریوم رو بپرسم ؟ ))

 

فرزند : (( مامان برای من معلم گیتار پیدا می کنی ؟ ))

مادر : (( هنوز دارم پرس و جو می کنم . بد نیست خودت هم از دوستات توی مدرسه بپرسی )) .

 

فرزند : (( بابا ، تو باید توی ریاضی به من کمک کنی . از کلاس عقب هستم ))

مادر : (( نظرت چیه که از معلمت بخوای دانش آموزی از کلاسهای بالاتر رو مامور کمک به تو کنه ؟ )) .

 

6 – امید را از فرزندتان نگیرید . وقتی سعی می کنید تا کودکتان را امیدوار کنید او را به تلاش ، داشتن رویا و رسیدن به رویاهایش امیدوار می کنید . پس به جای آماده کردن کودکتان برای ناامیدی ، به او اجازه دهید کشف و تجربه کند .

به عنوان مثال فرزندتان به شما می گوید : (( مامان دارم سعی می کنم توی نمایشنامه مدرسه ، نقش اول رو به دست بیارم . فکر می کنی بتونم ؟ )) .

اگر اینطور جواب بدهید او را ناامید کرده اید : (( ببین پسرم ، تو که هیچ تجربه ای در بازی کردن نداری چطور می خوای نقش اول رو بازی کنی ؟ شاید نقش کوچیک تری هم وجود داشته باشه )) .

شما می توانید از این جمله استفاده کنید تا به او اجازه کشف و تجربه کردن را بدهید : (( خب ، حالا که میخوای سعی کنی نقش اول رو به دست بیاری . این کار می تونه یه تجربه باشه )) .

 

 

مژده پورحسین " مشاور کودک و نوجوان"