سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

مروری بر پژوهش درباره کارآمدی گروه های حمایتی و خود-یاری

 

چند دهه قبل محققان تأثیر گروه های خودیاری/ کمک متقابل را برای اعضای آنها کشف کردند. اغلب مطالعات در این زمینه مزایای مهمی را برای اعضای گروه های خود-یاری نشان دادند، ولی متأسفانه اندکی از آنها از کارآمدی چنین گروه هایی حمایت می کنند.

به همین دلیل، بدواً تمرکز متن حاضر بر روی مطالعاتی است که به مقایسه اعضای خود-یار در برابر افراد غیر عضو می پردازد (گروه آزمایش و کنترل)؛ ویا مطالعاتی را بررسی می کند که بطور مستمر اطلاعات را در طول زمان جمع آوری نموده اند (مطالعات طولی) .

بطور خلاصه، از بیان عبارات مبهم در اینجا پرهیز شده است. از حرف N برای نشان دادن تعداد شرکت کنندگان در هر پروژه پژوهشی استفاده شده و حرف n برای اشاره به تعداد اعضای هر گروه است.

 

مرور پژوهش ها

گروه های درمانی ترک اعتیاد

Christo & Sutton در سال 1994 بر روی اضطراب و اعتماد به نفس اعضای گروه های خودیاری (NA)  در مرحله ترک و نقاهت مطالعه کردند. در این پژوهش ( N=200) کسانی که برای سه سال یا بیشتر قطع مصرف داشتند، بعد از شرکت در جلسات گروهی اضطراب نداشتند و اعتماد به نفس آنها دیگر پایین نبود. این در قیاس با 60 دانشجویی بود که هرگز تجربه اعتیاد نداشتند. هر چه طول مدت در ترک باقی ماندن معتادان پیشین بیشتر بود، اضطراب کمتر و اعتماد به نفس بالاتری را تجربه کردند.

Emrick, Tonigan و همکارانشان (1993) بر روی الکلی های گمنام (AA) مطالعه کردند. آنها با فراتحلیل 50 پژوهش گزارش دادند که اعضای گروه AA هشیارتر و معقولتر می ماندند اگر (1) حمایت گروه AA را داشتند، (2) گامهای دوازده گانه برنامه درمانی را طی کرده باشند، (3) یک جلسه ی سخنرانی درمانی را هدایت کرده باشد، (4) رتبه ی خود را طی جلسات گروهی بالا برده باشد، یا (5) سایر اعضای گروه   AA را پشتیبانی کرده باشد. این پژوهش همچنین نشان داد که افراد دریافت کننده ی درمان تخصصی عضو AA طی دوره درمان یا پس از آن از جهاتی بیشتر تمایل به کاهش مصرف داشتند تا درمان شوندگان غیر عضو AA . اعضای این گروه سمپتوم های جسمانی ترک کمتر و تطابق روانی بهتری داشتند.

مطالعات در این زمینه فراوانند که همه آنها در این مجال نمی گنجند.

گروه های حمایتی برای داغدیدگان

Caserta & Lund (1993) بر روی اثر گروه های خود-یاری برای بزرگسالانِ مسن داغدار کار کردند. زنان و مردان بیوه بالای 50 سال که در گروه های خود-یار برای داغدیدگان شرکت کردند (n=197)، اگر در سطح پایینی از مهارت های بین فردی و کنار آمدن با مشکلات باشند، نسبت به افراد غیرشرکت کننده (n=98) افسردگی و اندوه کمتری را تجربه کردند. کسانی هم که در سطح بالایی از مهارت ارتباط بین فردی بودند نیز از عضویت بیش از 8 هفته ای در این گروه ها بهره بردند.

در سال 1986 Lieberman و Videka-Sherman با بررسی اثر گروه های خود-یاری بر بهداشت روانی زنان و مردان بیوه گزارش دادند که عضویت آنها در گروه THEOS طی دوره ی یکساله باعث شکل گیری ارتباط اجتماعی آنان با سایر اعضا در خارج از جلسات گروهی شده و همین موضوع باعث شد تا اختلالات روانی کمتری را تجربه کنند (مثل افسردگی، اضطراب، سمپتوم های جسمانی) و عملکرد روانی بهتری نسبت به افراد غیر عضو و اعضایی که رابطه خارج از گروه برقرارنکردند، داشته باشند (مثل حس تسلط و اعتماد به نفس).

چندین پژوهش دیگر نیز در این زمینه وجود دارد که مجال گفتگو درباره آنها نیست.

گروه های حمایتی برای مبتلایان به سرطان

Maisiak, Cain, et al. در سال 1981 بر روی 139 نفر بیمار سرطانی عضو TOUCH که نوعی گروه خود-یاری است مطالعه کردند. آنها گزارش کردند تمرکز TOUCH بر آموزش اعضای گروه درباره سرطان بود و تمرین می کردند مشاور یکدیگر برای کمک به سایر بیماران بشوند. هرچه از زمان عضویت آنها در گروه بیشتر می گذشت، دانش آنها از سرطان بیشتر می شد، توانایی شان برای صحبت با دیگران (مثل خانواده و دوستان) بالاتر می رفت، با بیماری شان بهتر کنار آمدند و از دستورات پزشک بهتر پیروی کردند. بعد از شرکت در گروه TOUCH درصد افرادی که رأی به خیلی خوب کنارآمدن با مشکل یا بیماری را دادند از 28% به 59% رسید؛ یعنی دو برابر شد.

گروه های حمایتی برای مراقبان بیماران

در سال 1999 Cook, Heller & Pickett-Schenk بر روی سنگینی بار مسئولیت والدین بزرگسالان دچار اختلال ذهنی (adult child) تحقیق نمودند. آن دسته از والدین این بزرگسالان کودک مانده که انتخاب کردند در گروه های حمایت خانواده NAMI-affiliated  شرکت داشته باشند در مقایسه با والدینی که شرکت نکردند سنگینی بار مسئولیت کمتری حس کردند (مثلاً، احساس گناه و شرمساری کمتر، فعالیت لذت بخش بیشتر و امکانات مالی بهتر).

Dunham, Hurshman, Litwin, Gusella, Ellsworth & Dodd در سال 1998 درمورد حمایت از مادران جوان مجرد توسط رسانه اجتماعی رایانه ای  (نوعی شبکه اجتماعی کامپیوتری) مطالعه کردند. آنها گزارش دادند که سطح استرس مربوط به رفتار سرپرستی در آن دسته از مادران نوزادان تازه متولد شده ای که در این برنامه شرکت کردند کمتر از سایرین که شرکت نداشتند بود. رد و بدل کردن پیام ها به نحو مثبتی حمایت اجتماعی را فراهم نمود، مثل حمایت عاطفی و هیجانی، حمایت اطلاعاتی و حمایت¬های عینی و ملموس. مادران عضو گروه روابط بین فردی نزدیک و حس اتحاد را بین خود شکل دادند.

Toseland, Rossiter, & Labrecque در سال 1989 اثر دو نوع گروه حمایتی را برای مراقبان بررسی کردند. در این پژوهش 103 زن بزرگسال تحت مراقبت به دلیل آسیب دیدگی حاصل از رابطه قبلی را در سه موقعیت دسته بندی کردند: شرکت کنندگان در گروه خود-یاری هدایت شونده توسط همتایان ، شرکت کنندگان در گروه حمایتی هدایت شونده توسط متخصص ، و داوطلبانی که جزء هیچ یک از دو گروه نبودند. گروه ها 8 جلسه ی دو ساعت در هفته ای را برگزار کردند. کار هر دو گروه متمرکز بر تقویت مهارت های کنارآمدن با مشکلات بود. در قیاس با کسانی که عضو هیچ گروهی نبودند، اعضای دو گروه این تجربیات را داشتند: (1) افزایش ابعاد شبکه ارتباطی حامیان شان، (2) ارتقای سطح دانش مربوط به منابع ارتباطی-شان، (3) بهبود مهارت های ارتباط بین فردی و توانمندی کنار آمدن با مشکلات مربوط به رفتار مراقبتی، (4) بهبود روابط با سرویس دهندگان خدمات مراقبتی شان، و (5) کاهش فشار مشکلات روانی.

گروه های درمانی برای بیماری های مزمن

Becu, Becu, Manzur & KoChen در سال 1993 با مطالعه بر روی اثر گروه های صرع خود-یار در بیماران افسرده و اسکیزوفرن گزارش دادند که بیماران صرعی آموزش دیده توسط روانشناسان هدایت این گروه ها را برعهده گرفتند. افسردگی اعضای گروه کاهش یافت و درمان گروهی از پس سایر مشکلات روانشناختی برنیامد.

Sibthorpe, Fleming و همکارانشان (1994) بر روی اثر گروه های خود-یاری بر معتادان تزریقی در معرض ابتلا به ویروس HIV مطالعه نمودند. معتادان شرکت کننده در گروه های خود-یار (اغلب گروه های NA  و AA ) نسبت به کسانی که عضو این گروه ها نبودند دو برابر بیشتر کاهش خطر یا حذف احتمال ابتلا به HIV را گزارش دادند.

Hinrichsen, Revenson, et al.  (1985) بزرگسالان مبتلا به اسکولیوز (کوژپشتی) را در گروه های حمایتی همتایان قرار دادند. بیمارانی که خدمات پزشکی با عضویت در گروه حمایتی دریافت کرده بودند در قیاس با دریافت کنندگان خدمات پزشکی بدون گروه حمایتی دارای: (1) در زندگی خود نگرش مثبت تری داشتند، (2) رضایت بیشتری از خدمات پزشکی دریافتی داشتند، (3) سمپتوم های روانی- جسمی کمتری نشان دادند، (4) حس تسلط و تفوّق بالاتری داشتند، (5) اعتماد به نفس شان بالاتر بود، و (6) احساسات شرمساری، بیگانگی و رنجش آنها کاهش یافت.

گروه های حمایتی برای کهنسالان

Lieberman & Bliwise (1985) کهنسالان عضو دو گروه خود-یاری SAGE  هدایت شنونده توسط همتایان (peer-led) و هدایت شونده توسط متخصص (professionally-led) را با افراد لیست انتظار برای عضویت در گروه ها مقایسه کردند. نتایج نشان داد اعضای دو گروه SAGE احساس کامیابی و به ثمر رسیدن اهداف مطلوب بیشتری داشتند تا افراد لیست انتظار. همچنین اعضای دو گروه کاهش مشکلات روانی، مثل حالت های عصبی و افسردگی را بروز دادند.

گروه حمایتی برای بهداشت روانی

Galanter (1988) گروه های خود-یاری Zealous را برای 356 نفر از بیماران عصبی و روانی بهبودی یافته اجرا کرد و نتایج را با 195 نفر از جمعیت بستری هم سن و هم جنس آنها مقایسه نمود. با اینکه در حدود نیمی از جمعیت بهبودی یافته قبل از عضویت در گروه بستری شده بودند، فقط 8% از بیماران سابق که رهبر گروه بودند و 7% از اعضای گروه ها از زمان عضویت در گروه به بعد بستری ماندند و مابقی مرخص شدند. آن عده از اعضای گروه ها که بستری نبودند (دریافت کنندگان درمان سرپایی) نیز به درمان های روانپزشکی کمتری نیاز پیدا کردند.

Powell, Hill, Warner, Yeaton & Silk (2000) تعداد 226 نفر از مبتلایان به اختلالات خلقی بستری (انتخاب تصادفی افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی) را برای عضویت در گروه خود-یاری ترغیب نمودند. یکی از گروه ها یک پشتیبا ن متخصص داشت ولی گروه دیگر هیچ پشتیبانی نداشت. داوطلبان عضو هر دوگروه تغییرات خلقی ناشی از بیماریشان به وضع با ثبات رسیده بود. اعضای گروه دارای پشتیبان بعد از دریافت کمک از پشتیبانی فردی تمریناتی برای مشارکت در سخنرانی-های MDDA انجام دادند. محققان با مقایسه این دو گروه نتیجه گرفتند که افراد پشتیبان دار 7 برابر بیشتر کسانی که بدون پشتیبان در سخنرانی شرکت کردندعملکردی موفقیت آمیز داشتند. گروه دارای پشتیبان برای شرکت در سخنرانی ها سهم بیشتری داشتند تا گروه بدون پشتیبان (56% در برابر 15%).

گروه هایی برای رژیم لاغری در افراد چاق

Grimsmo, Helgesen, et al. (1981) با شرکت دادن 33 زن چاق در گروه های 8 جلسه ای کاهش وزن با هدایت همتایان دریافتند که شرکت کنندگان بطور متوسط 14.3 پوند وزن کم کردند و تا پایان همان سال روی آن وزن ماندند (بطور میانگین 12.1 پوند وزنشان کمتر از قبل بود). دومین پژوهش زمینه یابی مربوط به کسانی بود که بین یک سال تا پنج سال قبل در گروه شرکت داشتند. نتایج نشان داد که کاهش وزن میانگین برای دو سال ثابت باقی ماند و همچنان کمتر از 5-6% بعد از 5 سال وزن اضافه کردند. سومین پژوهش زمینه یابی 10000 نفر را قبل و بعد از عضویت در گروه حمایتی ارزیابی نمود و نشان داد که میانگین کاهش وزن آنها 15.2 پوند بود.

 

 

سوده صحرایی (روانشناس بالینی )